وقتی به کسی کمک می کنی

وقتی به کسی کمک می کنی چه حالی بهت دست میده حتما" خوشحال میشی
خوب باید خوشحال باشی چون احساس مفید بودن می کنی آخه آدم در زندگیش
این نیست که فقط بخوره وبخوابه ورشد کنه بزرگ بشه ازدواج کنه بچه دار بشه
آخرش هم بمیره خوب اگه اینطور باشه زندگی به معنای واقعی پوچ وبی اهمیته
هرچند همینطور هم هست چون آدم ها تمام تلاششون در اینه که جمع کنند مال
و منال فراوان به هر قیمتی که شده وبراشون فرقی نمیکنه که مال مردم رو بخورن
یا حق دگران رو ضایع بکنند حقوق انسان های دیگه رونادیده می گیرند به اونها ظلم
و بی عدالتی می کنند و اینه که فقط حرس می زنند پول جمع می کنند قدرت به دست میارند
با زیر پا له کردن مردم ضعیف به اوج میرسند و سرمایه دار می شند و سرنوشت زندگی انسان ها
رو در دست می گیرند وبا جون اونها بازی می کنند آدم نزد آنها به اندازه یک بز ارزش داره
شاید هم کمتر غافل از اینکه ما هر چقدر قدرتمند هم باشیم عاقبت در چنگال د لربای مرگ اسیریم
واین پایان کاره این یک بازی ناخواستس که ما هم ناخواسته نقش بازی میکنیم حداقلش اینه که ما با
انجام اعمالی مثل کمک به دیگر انسانها دلیلی برای بودن پیدا کنیم واینجوری بودنمونو توجیح کنیم
درهر جایی در هر پست ومقامی ودر هر وضعیتی که هستی سعی کنید به دیگر همنوعانتان در حد توان
خود کمک کنید اینجوری زندگی زیباتره امتحان کنید منکه هر وقت کسی
کمکم کرده یا به کسی کمک کردم از بودن لذت بردم اما بقیه اوقات نه